چهار سال پیش در اواخر ماه رجب به عتبات عالیات مشرّف شدم، روز چهارم شعبان یکی از دوستان که از فضلای حوزه ی علمیه ی قم می باشد، در حرم حضرت قمر بنی هاشم به من گفت: حاجت مهمی دارم که در حد محال است، آیا پیشنهادی داری؟

گفتم: امروز، روز تولد حضرت ابوالفضل علیه السلام است و شما در حرم آن حضرت هستید، همین جا به آن حضرت توسّل کن و نذر کن که اگر تا روز نیمه ی شعبان حاجتت روا شود، یک گوسفند به نیّت حضرت امّ البنین قربانی کنی.

اشکش به صورت روان شد و به سوی ضریح مقدّس رفت و متوسل شد.

یک هفته بعد در م مرا دید و گفت: فلانی حاجتم روا شد.

و سپس اضافه کرد: پسرم معتاد شده بود و خیلی پیش رفته بود و پزشکان اظهار نگرانی می کردند و می گفتند: اگر ترک نکند با خطرات جدی مواجه می شود.

چون از عتبات برگشتم، گفت: پدرجان! من احساس کردم که هر وقت من وارد مجلس می شوم شما احساس شرمندگی می کنید و رنگ چهره تان تغییر می کند. لذا تصمیم گرفتم که آن را رها کنم و هر خطری برایم پیش آید استقبال می کنم.

پرسیدم کی چنین تصمیمی گرفتی؟ گفت: روز ولادت حضرت ابوالفضل علیه السلام.

معلوم شد در لحظه ای که پدر در حرم آن حضرت مشغول تضرّع و توسّل بوده، فرزند به برکت عنایت حضرت ام البنین تصمیم به ترک اعتیاد گرفته و با هیچ خطری هم مواجه نشده است.